عطر مادر
تمام کلماتم را نذر میکنم تا شعر کنم برای تو.
من، تمام حرفهای لالم را برای تو آواز میکنم. نمیدانم اگر سایه مهربانی دستان تو نبود، چقدر میتوانستم روبهروی خورشید، قد بکشم. دستهای تو، پراند از بوی پونههای وحشی؛ پر از عطر بابونهها، تو، بوی دامنههای بکر بهار را میدهی. لبخند تو، تمام آرامشهای جهان را یکپارچه در پیراهن تنهاییام میریزد.
اگر تو در کنارم نبودی، سالها پیش، در رویاهایم غرق میشدم.
به یاد لالاییهای تو
تو روشنی روزهای آفتابی من هستی. من، ماهی کوچکی هستم که لحظهای نمیتوانم دور از دریای وجود تو زندگی کنم. دستهای تو، امنترین آشیانه بوسههای مناند. شانههایت، بهترین تکیهگاهاند برای روزهای ابری چشمان من.
عطر بودن توست که مرا زنده نگاه میدارد.
لالایی تو برای کودکیام، آوازهای داوود علیهالسلام بود که در دامنه دشتهای بهاری، پرندههای مشتاق خواندن را لال نگه میداشت.
عاشقانهترین شعر
تو همچون آرامشی هستی که در سایه روشن مهتاب، از پنجره اتاقم سرازیر میشود.
تو زیبایی شمعدانیهایی هستی که در نمنم باران، با پنجره اتاقم به نجوا مینشینند.
تو، عاشقانهترین ترانهای هستی که شاعران جهان، از بر کردهاند.
برای از تو سرودن، باید کلمات تازهای بیافرینم. هیچ کلمهای، قدرت بیان مهربانیهای بیپایان تو را ندارد.
صدفها، برای تو آوازهای مهربانی دریا را به ارمغان میآورند.
آغوش تو، تمام خاطرههای کودکی من است.
با تو، همیشه آبیام
سیبهای جهان، با لبخند تو شکوفه میکنند و ابرهای جهان، با بغضهای تو گریان میشود.
با بوی ایمان تو، همچون بابونههای وحشی، عطر نفسهایم فراگیر میشود.
در سایه تو، به خورشید نزدیکتر میشوم و آسمان رویایم، آبیتر از تمام آسمانها میشود.
با تو، از هر پرندهای به خداوند نزدیکتر خواهم شد.
تمام درختها، به من غبطه میخورند، در کنار تو که جاری میشوم، چون رود.
خدا تو را به تنهایی من ببخشد تا همیشه.